و همیشه زنده «دین» و «فطرت»، ملازم یکدیگر
در نظامهای ارزشی اکثر جوامع بشری ـ که فطرتاً پاک طینت و الهی هستند ـ ارزشهای کلان به سبب آنکه از فطرت پاک بشر سرچشمه میگیرد، در طول اعصار و قرون مختلف عمدتاً ثابت است.
مبتنی بر این آیه شریفه قرآن کریم که میفرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفًا، فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا، لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ، ذَلِک الدِّینُ الْقَیمُ» ۱، گرایش به دین و مفاهیم فطری، امری ذاتی و در مقابل، انحراف از این امور، امری عرضی است. به دیگر سخن، در دستگاه خلقت آنچه اصالت دارد، امور فطری است و آنچه اصالت نداشته و ناپایدار است، انحراف از مفاهیم فطری در حیات بشر است. همچنین تعبیر «لا تبدیل لخلق الله» به قرینه فرازهای قبلی، میتواند گویای این واقعیت باشد که گرایشهای حقطلبانهای که در درون انسان نهفته شده با تغییر مکان و زمان عوض نمیشود. ۲
علاوه بر اینها، بر مبنای این آیه حرکت در مسیر دین همان حرکت در مسیر فطرت است و دو مفهوم دین و فطرت، ملازم و شاید از جهاتی مرادف یکدیگر هستند؛ بنابراین برخلاف مغالطه آن دسته از افراد که میخواهند نشان دهند میان دو مقوله «دین» و «فطرت» دوگانکی و تضاد وجود دارد، این دو مفهوم و راستای تحقق آنها، در مسیری واحد به سمت تکامل نظام بشر حرکت میکنند؛ لذا حرکت به سمت دین الهی، همان حرکت به سمت فطرت و دورشدن از دین، همردیف فاصله گرفتن از فطرت لطیف بشری است.
مبتنی بر این نگاه قرآنی، هیچگاه نباید تصور کرد ایدئولوژیهایی که بشر را به سمتوسوی غیرفطری سوق میدهد، همواره پایدار و مستدام خواهد بود. یکی از مصادیق امروزی آن، ایدئولوژی «مارکسیسم» است که برای سالیان بسیار، بنمایه فکری بخش عظیمی از بشر امروز را شکل میداد، اما همانگونه که امام راحل عظیمالشأن (ره) ـ بهعنوان نماینده تفکر الهی و فطری بشر در جهان امروز ـ حکم کرده بودند، این ایدئولوژی، به سبب دارا بودن بنمایههای غیرفطری ـ و از جمله انکار وجود خالق برای جهان هستی ـ قادر نبود نیازهای فطری بشر را مرتفع نماید، بنابراین در حالی که هنوز اتحاد جماهیر شوروی بر مسند بزرگترین قلمرو سیاسی دنیا حکمرانی کرده و تحلیلگران سیاسی، قادر به اظهارنظر قطعی درباره سرنوشت آتی آن نبودند ۳، حضرت امام (ره)، آینده محکوم به شکست آن را به آخرین رهبر این ابرقدرت مادی گوشزد کرده
و فرمودند: «جناب آقای گورباچف، برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزههای تاریخ سیاسی جهان جستوجو کرد، چراکه مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست، چراکه مکتبی است مادی و با مادیت نمیتوان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت ـ که اساسیترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است ـ به در آورد.» ۴
حق، ثابت و باطل بیثبات است
اساس این تفکر ـ یعنی ثبات قدم بشر در مقولات دینی و فطری و به عکس، ناپایدار بودن بشر در ایدئولوژیهای غیرالهی ـ در آموزههای روایی مکتب تشیع نیز مورد تأیید قرار گرفته است. به عنوان نمونه، تعبیر «للحقّ دوله و للباطل جوله» ۵ در فرمایشات گهربار امیرالمؤمنین علی (ع)، حکایت از همین حقیقت دارد که حق (و فروع آن همچون فطرت) دارای ثبات و دوام است و به عکس، باطل ناپایدار و بیثبات است. به تعبیر مقام معظم رهبری: «کسانی هستند که علیه بندگان خدا، علیه راه خدا، علیه اهداف الهی کار میکنند. سرنوشت آنها سرنوشت بدی است. حالا یک چند صباحی هم جولانی میکنند. «للباطل جوله»؛ باطل یک جولانی میکند، اما این جولان سرانجامی ندارد....» ۶
حرکتهایی که در جوامع بشری صورت میگیرد (اعم از اصلاحات محدود، نهضتهای اجتماعی بزرگتر یا حتی انقلابهای بزرگ تاریخ بشر)، به فرض آنکه دارای رنگوبوی دینی و فطری نباشند، همگی دارای تاریخ مصرف معین و محدودی بوده و اگر به فرض تا چند صد سال آیندهشان هم بتوانند دوام آورند، در نهایت امر به سرنوشت محکومبهشکست کمونیسم و پیوستنش به موزه تاریخ دچار خواهد شد. این همان معنای تعبیر امیرالمؤمنین است که فرمودند: «للباطل جوله»، اما حق دارای جولان گذرا و موقتی نبوده و به تبعش، فروع آن نیز تاریخ مصرف ندارد. کما اینکه انقلاب اسلامی مردم ایران نیز که بر مبنای حق پایهگذاری شده و در مسیر حق گام برداشته است، شعارهای اصیلش دایر بر استقلال، آزادی، اعتلای معنویت، اخلاق، عدالت، عزت، عقلانیت، برادری و... شعارهایی نبوده و نیستند که اولاً در دستگاه باطل جای داشته باشند؛ ثانیاً دارای تاریخ انقضا باشند؛ ثالثاً در دورهای، مطلوب مردم جامعه بوده و در دورهای دیگر، مردم از آن دلزده شوند، بلکه این شعارهای فطری و دینی، مبتنی بر نگاه قرآنی و روایی پیش گفته، همواره مورد پسند انسانهای فطری و پاک طینت در تمام اعصار و قرون بوده و هست و این، معنای همان تعبیر امیرالمؤمنین است که فرمودند: «للحق دوله.»
تأملی در عوامل انحراف بشر از مسیر مطالبه شعارهای فطری
در این میان، اگر جریانی در طول تاریخ بشر، دچار انحراف از مسیر مطالبه و تحقق چنین آرمانهای فطری مهمی شده است، این انحراف نیاز به آسیبشناسی و علتیابی دارد. این شعارها و آرمانها، به خودی خود هیچگاه برای بشر فطرتجو، کهنه و بیاهمیت نمیشود؛ بلکه در این میان باید عوامل دیگری در کار باشد تا حرکت عمومی یک ملت را به سمت تحقق آنها کند کرده، متوقف کند یا حتی برعکس نماید.
یکی از مهمترین این عوامل، دستگاه حاکم بر مردم یا «کارگزارانی» هستند که ممکن است با خطاهای خود، سرنوشت یک ملت را به سمتوسوی غیرفطری و غیرالهی کج کنند.
برخی تعابیر روایی همچون «الناس علی دین ملوکهم» ۷ یا «الناس بامرائهم أشبه منهم بآبائهم» ۸ حکایت از تأثیرپذیری قهری امت از کارگزارانشان دارد؛ زیرا تعبیر «ملوک» یا «اُمراء» در اینجا، الزاماً به معنای پادشاهان وقت نیست، بلکه در عصر حاضر، مقصود از آن میتواند کارگزاران حاکمیت و مسئولان امری باشد که بر مسند قدرت تکیه زدهاند: «واقعاً «النّاس علی دین ملوکهم»! ملوک در اینجا به معنی پادشاهان نیست که بگوییم ما [امروز دیگر]پادشاه نداریم؛ نه! ملوک، شما [مسئولان و کارگزاران نظام]هستید؛ الناس علی دین ماها.... رفتار ماها یک تأثیر قهری در رفتار مردم دارد....» ۹
اشاره مقام معظم رهبری به تأثیر «قهری» رفتار کارگزاران بر مردم، نشان از این دارد که این تأثیر اجتنابناپذیر است؛ بدین معنا که اثرپذیری اقشار عمومی و پاییندست جامعه از اقشار بالادست (خصوصاً نخبگان سیاسی یا همان کارگزاران، نخبگان دینی یا فقها، نخبگان علمی یا دانشمندان و...)، یک اثرپذیری طبیعی و اجتنابناپذیر است؛ همانند کوهی که هنگام آتشفشان، گدازهها در ابتدا از قله کوه تراوش کرده، سپس دامنه کوه را در بر میگیرد و در یک فرآیند طولانیتر، تمام کوهپایهها، دشتها و زمینهای پاییندست را نیز شامل میشود؛ بنابراین خواسته یا ناخواسته، صادرههای نخبگان سیاسی، دینی و...۱۰ ـ اعم از افکار، اقوال و اعمالشان - به مرور زمان و در اثر تکرار طولانیمدت، به میان مردم جامعه سرایت خواهد کرد، خواه فطری و خدایی باشد، خواه غیرفطری و شیطانی؛ لذا از این منظر، بخش مهمی از انحراف جامعه از مسیر تحقق آرمانها و شعارهای اصیل انقلاباسلامی، ناشی از رویگردانی برخی از نخبگان جامعه بهخصوص مسئولان امر از این شعارها و آرمانها بوده و هست و اگر دلزدگی و کدورتی در جامعه نسبت به برخی مفاهیم فطری پیش آمده، باید رد آن را در کوتاهی کارگزاران در تحقق درست این مفاهیم جستوجو کرد.
پینوشت:
۱- روم/ ۳۰.
۲- برای مطالعه بیشتر در این خصوص، ر. ک. به: تفسیر نور، ذیل آیه ۳۰ از سوره مبارکه روم.
۳- «نامه تاریخی امام خمینی (ره) به گورباچف»، پایگاه اطلاعرسانی جماران، منتشرشده در تاریخ ۱۱ دی ۱۳۸۹.
۴- موسوی خمینی، صحیفه امام، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ۱۳۸۹، چاپ پنجم، ج ۲۱، ص ۲۲۱.
۵-عبدالواحدبنمحمد تمیمی آمُدی، غرر الحکم و درر الکلم، تصحیح مهدی رجایی، قم: دار الکتاب الاسلامی، بیتا، ص ۵۴۴.
۶-بیانات معظمله در دیدار جمعی از کارگران، ۷ اردیبهشت ۱۳۹۰.
۷-علیبنعیسی اِربلی، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، بیجا: الرضی، بیتا، ج ۱، ص ۵۶۵. (نسخه کتابخانه مدرسه فقاهت)
۸- ابن شعبه الحرانی، تحف العقول، تصحیح علیاکبر غفاری، قم: دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۳ ش، ص ۲۰۸. (نسخه کتابخانه مدرسه فقاهت)
۹- بیانات مقام معظم رهبری در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیئت دولت، ۸ شهریور ۱۳۸۴.
۱۰- علت تأکید نوشتار حاضر بر نخبگان سیاسی و دینی در مقایسه با سایر نخبگان، اشاره به روایتی از نبیاکرم (ص) است که میفرمایند: «دو گروه از امت من هستند که هرگاه اصلاح شوند، امت من اصلاح میشوند و هرگاه فاسد شوند، امت من فاسد میشوند.» سؤال شد آن گروه کدامند یا رسولالله؟ و حضرت پاسخ دادند: «فقیهان و حاکمان.» (شیخ صدوق، الخصال، ترجمه و توضیح یعقوب جعفری، تهران: اندیشه هادی، چاپ دوم، ج ۱، ص ۶۲)